فرهنگی و آموزشی

آموزش و پرورش- علمی- فرهنگی-دانلود-طرح درس- سرگرمی آموزشی- مقالات ویژه - نمونه سوال

فرهنگی و آموزشی

آموزش و پرورش- علمی- فرهنگی-دانلود-طرح درس- سرگرمی آموزشی- مقالات ویژه - نمونه سوال

فرهنگی و آموزشی
این وبلاگ با هدف ارتباط بیشتر و مستمر با همکاران عزیز و زحمتکش(معلمان و دانشجو معلمان) و دانش آموزان راه اندازی شده است در این وبــــــلاگ قــصد داریم با کمــــک و مساعدت شما عزیزان و استفاده از نظرات ارزشمند شما گامی در جهت افزایش سطح علمی یکدیگر بنماییم.
مسلما هر مطلب ارزشمندی که از جـــانـــب شـــما عـــزیزان در مـــوارد تدریس،یادگیری و یا ارزشیابی برای ما ارسال شود به نام خود شما در وبلاگ گنجانده می شود.
ایمیل: bahmankazemi@hotmail.com

پیروز و سربلند باشید.
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات
۲۲ بهمن ۸۷ ، ۱۷:۳۹

مدیریت و آموزش و پرورش

اگر آموزش را فرآیندی پیچیده در جهت تغییر و بهبود رفتار فرد و نهایتا توسعه انسانی تلقی کنیم ، باید با توجه به پیچیدگی های موجود در دنیای جدید، روشهایی نیز در نظر گرفته شود تا برنامه های آموزش و پرورش نتایج مطلوبی را به دنبال داشته باشد و در گستره جامعه آموزش و تربیت عمومی را تسهیل کند.
یک جریان درست آموزشی که مسبوق به برنامه ریزی ها و الگوبرداری های صحیح باشد، در تغییر و اصلاح اوضاع تربیتی و آموزشی از چنان ضریب مثبتی برخوردار است که می تواند برای نسلها تاثیرگذار باشد و به نتایج قابل قبولی منجر شود. و بعکس اگر آموزش در جریانی پویا و هدفمند نباشد و از مدیریتی کارآمد و آینده نگر برخوردار نباشد، نه تنها از اهداف آموزشی دور می شود و تضمین سلامت جامعه را غیرممکن می کند، بلکه در جهت بخشیدن جامعه پذیری جوانان و انتخاب رویه ای مناسب برای تربیت جوانان بسیار خطرآفرین و غیرمفید خواهد بود.
با توجه به اصولی که ما به آن پایبندیم و آن را جزء لاینفک زندگی فردی و اجتماعی خود می دانیم و می کوشیم آن اصول را به مثابه اندیشه هایی ژرف به نسلهای دیگر انتقال دهیم. دنیای جدید اما، همان طوری که فرصتهایی را برایمان رقم زده است ، در وضعیت فعلی ما را با موانعی نیز مواجه کرد که در فرآیند آموزش و تربیت نسل آینده جامعه نمی توان از آن غافل بود.

در دهکده جهانی که در آن آموزش روندی دیجیتال به خود گرفته است ، مطمئنا نوعی چالش را با روشها و متدهای نظام آموزشی کشور ایجاد کرده است که تمام این محدودیت ها تا زمانی که ما یک سامانه مستقل اطلاعاتی را با بهره گیری از پتانسیل های مدیریت دولتی و غیردولتی در زمینه بهبود کمی و کیفی آموزش ایجاد نکنیم ، نه تنها از اهداف واقعی آموزش و پرورش دور خواهیم ماند، بلکه فرصت ها، منابع و عوامل تاثیرگذار دیگر را نیز از دست خواهیم داد.
لذا پیش از هر تصمیم و سیاستگذاری باید اهمیت 3 عامل عمده مدیریت علمی ، اقتصاد آموزش و پرورش و برنامه ریزی را در تدوین و تکمیل آموزش و پرورش کارآمد مورد تاکید قرار داد تا این که با کارآمدی و واقع نگری بیشتر بتوان اهداف سازمان آموزش و پرورش را محقق کرد. چون تنها با تصمیم سازی های به دور از آزمون و خطا در توسعه 3 عامل فوق الذکر می توان یکسان سازی فرصت های آموزشی ، بهره وری ، افزایش دانایی ، تضارب آرا، ایجاد عدالت اجتماعی ، افزایش درآمد ناخالص ملی GNP و نهایتا توسعه انسانی همه جانبه را برای تحقق توسعه ای پایدار امکان پذیر کرد.

مدیریت و آموزش و پرورش

بحث مدیریت براساس یافته های علمی جدید یکی از جمله اهدافی است که در برنامه های آموزشی ملل توسعه یافته دنبال می شود. مدیریت علمی ای که ابتدا از سوی فردریک تیلور (1911) مطرح شد، در سطح عملیاتی به اصول قابل توجهی چون «گسترش علم و آگاهی ، انتخاب کارکنان بر مبنای علمی و افزایش توان علمی آنان ، تقسیم منطقی کار و مسوولیت و انگیزه کار ناشی از شوق درآمد اقتصادی آنان» تاکید داشت و از نظر هانری فایول که بنیانگذار مدیریت جدید به شمار می رود، مدیریت عبارت است از کارکردهای برنامه ریزی شده ، سازماندهی ، فرماندهی ، هماهنگی و کنترل.
اما با توجه به نظریه پردازی های تخصصی در مدیریت جدید، الگوبرداری از آنان بدون در نظر گرفتن ویژگی های درونی جامعه نمی تواند در آن واحد نسخه ای معجزه آسا محسوب شود. لذا در این خصوص نظریه و تحلیل ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی بیشتر از همه تحلیل جامعی از مبانی درونی مدیریت در جوامع گوناگون ارائه می کند که می تواند مبنای جالبی در بازبینی مدیریت جوامع تلقی شود که اجمالا آنها را در مقایسه با هم مورد بررسی قرار می دهیم.
اقتدار فرمند یا شخصیتی (مدیریت شخصیتی): این نوع مدیریت در برخی جوامع با توجه به ساختهای سنتی موجود شکل گرفت. این نوع مدیریت بیش از این که برپایه تجربیات مدیریتی و نظریات علمی که بر پایه یافته های علومی چون روانشناسی ، جامعه شناسی و اقتصاد استوار است ، بیشتر قائم به ذات شخصیت فرد است.
این نوع مدیریت از دیرباز در کشورمان وجود داشته و دارد و کوشش کرده است در برخی حوزه های عملیاتی خود از یافته های مدیریت جدید بهره مند شود و بنیان مدیریت خود را سامان دهد. این نوع مدیریت و رهبری در نظام آموزش و پرورش ایران معمولا با تغییرات ساخت حکومت ها جلوه های تازه ای به خود می گیرد و تصمیمات خود را در چگونگی بهره گیری و تخصیص منابع موجود اعمال می کند.
اقتدار سنتی (مدیریت سنتی): این نحوه مدیریت و رهبری بر مبنای سنتها، عرف و عادات موجود در هر جامعه شکل می گیرد. این نوع مدیریت بر این نگرش تاکید دارد که جایگاه اجتماعی کسانی که در گذشته دارای اقتدار و قدرت بوده اند، حائز اهمیت و احترام است. براساس این نوع نگرش که معمولا صبغه دینی نیز دارد مقام و منصب بر اساس سنتها تعیین می شود و معمولا از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.
در ایران این نوع مدیریت بیش از همه به پیش از دوره مشروطه و شاید پیش از آن بر می گردد و چون آموزش و پرورش هنوز سامان یافته و سازماندهی نشده بود و عوامل تاثیرگذار بیرونی موجود در هدایت آموزش تاثیری نداشتند و محتوای آموزش نیز معمولا محدود به آنچه بود که مرشد یا معلم مورد نظر آنها را از پیش آموخته بودند و به نوآموزان جدید انتقال می دادند، لذا مدیریت به نوعی بر پایه سنتها و عرف معمول در جامعه و خاصه برپایه آموزه های دینی استوار بوده است.

اقتدار عقلانی قانونی (مدیریت علمی)

این نوع مدیریت با تاکید بر هدایت سازمان یافته شکل گرفته و سرمنشائ این نوع مدیریت ساختار نظام مند قوانین و مقرراتی است که هدایت سازمان را به عهده می گیرد و برای اعمال اقتدار و نظارت بر روابط درون سازمانی از تصمیم گیری تا عملیات طرحها را به عهده می گیرد.

برنامه ریزی آموزشی

از عمر برنامه ریزی آموزشی جدید نزدیک به یک قرن می گذرد. برنامه ریزی آموزشی جدید ابتدا در سال 1928 در اتحاد جماهیر شوروی سابق با تهیه و اجرای برنامه های پنجساله توسعه پا به عرصه وجود گذاشت. پس از آن در کشورهای اروپایی درخلال دهه 1940 موردتوجه قرار گرفت و کشورهای اروپایی کوشیدند برنامه ریزی آموزشی خود را به استانداردهای قابل قبول نزدیک کنند. در کشورهای در حال توسعه حدودا از دهه 1950 که همزمان با تحولات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی در این کشورها بود، برنامه ریزی آموزشی دستخوش تحولات قابل توجهی شد.

انتقاد وارد است!


برنامه ریزی در آموزش و پرورش در ایران از 2 جنبه درونی (تجزیه و تحلیل و پیش بینی) و بیرونی (انطباق روند آموزش با نیازهای جامعه) نظرات سلبی و ایجابی بسیاری را به همراه داشته است. پس از پایان انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاه ها، روند رو به تزاید گرایش جوانان به تحصیل در رشته های گوناگون علوم کاربردی وعلوم دستوری ادامه یافت. به طوری که نیازهای کشور به نیروی انسانی متخصص در رشته های مختلف حتی در شرایط نامتعارف به طور نسبی برطرف شد. تاثیرگذاری جریان آموزش و پرورش کشور در این موفقیت ها چشمگیر و قابل توجه است.
اما پس از گذشت یک دهه ، به علت کمبودهای موجود در عرصه اقتصاد آموزش و پرورش و در نهایت کمبود فضاهای آموزشی در سال 1368 مدارس خصوصی غیرانتفاعی به عنوان مدارس غیردولتی به فعالیت های آموزشی رسمی پرداختند اما به علت این که فعالیت های بخش خصوصی در زمینه های گوناگون درست برنامه ریزی نشده است ، مدارس خصوصی به علت نداشتن تعادل اقتصادی خانواده ها بر توزیع فرصت های کیفی آموزشی در میان دانش آموزان مورد انتقاد قرار دارند.

برنامه ریزی برای پیشبرد هر گونه طرحی نیازی اجتناب ناپذیر است ؛ اما برنامه ریزی و توجه به جزییات مرتبط با اجرای مراحل برنامه در سطح فعالیت های آموزش و پرورش از ظرافت و پیچیدگی خاص برخوردار است. برنامه ریزی هر چند از جهاتی چون مدیریت و اقتصاد در آموزش و پرورش تحت تاثیر قرار می گیرد؛ اما به نوعی می تواند بر کیفیت بخشی نوع مدیریت های کلان و مدیریت در سطوح زیرین تاثیرگذار باشد و همچنین در نوع نگرش اقتصادی به امر آموزش و پرورش و رونق بخشیدن هر چه بیشتر ارتباط اقتصاد و آموزش و پرورش تاثیر بسزایی داشته باشد.
اما با این همه ، نمی توان از اثرگذاری مقتضیات اجتماعی موجود در کشور بر برنامه ریزی های آموزشی بی اعتنا گذشت. همانطوری که مایکل کرست می گوید: «سیاستگذاری برای مدارس وارد یک شبکه ماتریسی پیچیده شده که دارای زمینه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی است.» پس برنامه ریزان باید در فعالیت های پیش از برنامه ریزی به شرایط و امکانات موجود کشور توجه خاصی داشته باشند و متغیرهای تاثیرگذار و تداوم بخش یک برنامه آموزشی را بدقت مورد ارزیابی کارشناسانه قرار دهند تا برنامه های آموزشی با پشتوانه ای علمی ، فرهنگی و اقتصادی بر بهبود کمی و کیفی آموزش نیروهای انسانی بیفزایند.
اما علاوه بر کاستی های مالی و اقتصادی در آموزش و پرورش ، آنچه در برنامه ریزی های کلان آموزش و پرورش از اهمیت خاصی برخوردار است ، مطالعه و تحقیقی دقیق از وضعیت اجتماعی ، روانشناسی و کنشگری های جوانان در این برهه از زمان است تا بتوان در مسیر برنامه های آموزشی از حداکثر پتانسیل های علمی و آموزشی سخت افزاری و نرم افزاری در جهت بخشیدن اندیشه های جوانان استفاده کرد و به نوعی آموزش را در مسیر آموزشی هدفمند و همه جانبه در اختیار گرفت.
ازآنجا که در بیشتر جوامع ، تولیدکنندگان علم و دانش و آموزش دهندگان از سطوح فرهیختگان جامعه هستند و از نظر اقتصادی جزو لایه های میانی و پایین دست جامعه محسوب می شوند، باید ترتیبی اتخاذ شود تا تدوینگران و برنامه ریزان آموزش و پرورش از تاثیرگذاری عوامل اصلی آموزش ، بی دغدغه و با بی تفاوتی گذر نکنند. چراکه در دنیای جدید تاثیرگذاری یک تصویر و یک فیلم ، مجله ، روزنامه و دهها ابزار دیجیتالی گذار بر روند جامعه پذیری و آموزش و تربیت جوانان بسیار آسان تر از اثرگذاری یک رابطه چهره به چهره برای تفهیم اموری معرفتی در امر آموزش و تربیت است.
پس باید عوامل اصلی بازآفرین در امر آموزش و پرورش را به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در برنامه ریزی های آموزش و پرورش از حمایت مادی و معنوی برخوردار کرد تا به دور از دغدغه های معیشتی ، بل با دغدغه های علمی و آموزشی در عرصه آموزش کشور تاثیرگذار و مفید واقع شوند.

نتیجه

الف)- در بخش مدیریت ، اعم از اجرایی و آموزشی باید به ساختار مدیریت عقلانی توجه ویژه ای داشت و به تلفیق هر چه بیشتر مدیریت های سنتی کارآمد با مدیریت های علمی در حوزه مربوطه پرداخت.
- در اداره بخشهایی از فعالیت های آموزش پرورش می توان از تجربیات موفق بخش خصوصی در زمینه های آموزشی ، مدیریتی و اقتصادی بهره مند شد.
- کم کردن میزان فشارهای بروکراسی در وزارت آموزش و پرورش و به تبع آن در ادارات کل ، با سپردن برخی از فعالیت های خدماتی و تدارکاتی این وزارتخانه به بخش خصوصی.
- در بخش مدیریت آموزش و پرورش می توان هر چه بیشتر از توانمندی های موجود و بالقوه ای که در فراگرد مدیریت آموزشی لحاظ نشده اند، بهره مند شد و تصمیمات مدیریتی را بر مبنای اجماعی عالمانه تر اتخاذ کرد.
ب) در بخش اقتصادی باید به اقتصاد آموزش و پرورش توجه خاصی مبذول شود تا با سرمایه گذاری های مطمئن بتوان به نتایج قابل قبولی در عرصه آموزش و پرورش نایل شد.
- باید به تاثیرگذاری جریان آموزشی صحیح در تسهیل و توانمندی نیروی انسانی کارآمد توجه ویژه ای داشت و سرمایه گذاری های لازم را در این میان به عنوان عاملی حیاتی مدنظر قرار داد.
مدیران و مسوولان کشور باید به این باور برسند که آموزش کارآمد و صحیح در کشور رکن اولیه تربیت نیروی انسانی کارآمد است که برای این مهم باید به سرمایه گذاری های راهبردی و درازمدت اندیشه کرد و نه به تسکین های موقتی و مقطعی.
ج) قوت بخشیدن به روابط انسانی کارآمد در سازمان آموزش و پرورش در جهت ایجاد درک متقابل بین نیروهای صفی و ستادی باید از اولویت های اولیه برنامه ریزان در این وزارتخانه باشد.
- نگرش واقعگرایانه به نوعی گسست نسلی آموزشی و معرفتی در کشور در دهه سوم پس از انقلاب ، که شاید بتوان آن را معلول جریان جهانی شدن -یا تقابل سنت و مدرنیته - و یا مدرنیسم و پست مدرن و یا تغییر الگوی تربیتی در جامعه دانست.
اما به هر حال باید اذعان کرد کاستی های کمی و کیفی در جریان آموزش کشور نیز در ظهور آن بی تاثیر نبوده است.
- تبیین برنامه هایی در جهت آموزش های مهارتی در کل کشور که در کنار آن به نیازمندی های استان های کشور نیز توجه شود و فرهنگ و سنتهای بومی مناطق مختلف کشور در بخش برنامه ریزی های آموزش و پرورش مورد توجه و احیائ قرار گیرند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی