بِسْمِالله الرََّّحْمنِ الرََّّحیمِ
منالمؤمنینرجالصدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضینحبه و منهم من ینتظر و مابدلواتبدیلا.
«قرآن کریم- الاحزاب آیه23»
سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوهای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشة نبرد و عارف شبهای قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.
سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالکاشتر جنوب لبنان و حمزة کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمیتوان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمایئم، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمیشود توصیف نمود و سنجید.
این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران.
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.
وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشتة الکترومکانیک فارغالتحصیل شد و یکسال به تدریس در دانشکدة فنی پرداخت.
ابوالحسن علی بن احمد نسوی مشهور به استاد مختص(زاده ۳۹۳ قمری در ری و درگذشته ۴۷۲ قمری) یکی از ریاضیدانان بزرگ ایرانی است که در اوخر قرن چهارم و آغاز قرن پنچم هجری زندگی میکرد. او کتابی به نام المغنی فی الحساب الهندی دربارهٔ ریاضی هندی به پارسی نوشت و سپس آن را به عربی ترجمه کرد. نسوی کتابهای دیگری نیز در ریاضی نوشتهاست که مشهورترین آنها کتاب الشباع است. این کتابها به زبان عربی نوشته شدهاند.
در زمان سلطان مجدالدولهٴ دیلمی (متوفی در ۱۰۲۹ - ۱۰۳۰ میلادی) و جانشینش برآمد. ریاضیدان ایرانی. پیش از سال ۱۰۳۰ میلادی رسالهای به زبان فارسی دربارهٴ اعمال حساب نوشت، و بعداً در زمان جانشین مجدالدوله آن را تحت عنوان المُقْنِع فی الحساب الهندی (در این کتاب روش محاسبه با دستگاه شمارش اعشاری آورده شدهاست) به عربی ترجمه کرد. او کتاب الاشباع را هم راجع به مأخوذات ارشمیدس و قضیهٴ منلاوس نوشت. در کتاب حساب تقسیم کسور و استخراج جذر و کعب را (جذر ۵۷٬۳۴۲؛ کعب۲۹۶و۶۵۲و۳) تقریباً به روش امروزی شرح میدهد. جالب توجهاست که نسوی کسور دهدهی را جانشین کسور شصتگانی میکند.
« برکتلردن یئددی سین قویماق »
سفره یئدی سین
در زمان های قدیم، در میان ترکان رسم بوده است که هفت عدد از برکت های جهان آفرینش را جمع می کردند تا هم فرصتی باشد که از آفریدگار جهان تشکری به عمل آید و هم آنها را (به نمایندگی از تمام نعمت هایی که "تانری" (خدا) به مردم بخشیده است) با خود از سال قبل به سال جدید منتقل کنند. عدد هفت هم در این میان نشانه ی کثرت بوده است.
حال، چون هفت برکت را با خود می بردند آنها را درون سفره ای می گذاشتند و آن را « برکتلردن یئددی سین قویماق ) » گذاشتن هفت تا از برکت ها) می نامیدند. آنها عبارت بودند از:
1 - یئر برکتی (برکت زمین): قوورغا (گندم یا عدس یا سمنو)
گندم رمز و نماد برکت زندکی است و در واقع گندم که ماده اصلی نان می باشد. درزندگی انسان نقش اساسی را ایفا نموده و به همراه سو (آب) دوعنصر اصلی و اساسی حیات انسانی را تشکیل می دهند.
سمنو سمبل قدرت و شجاعت است. سمنو، نماد زایش و بارورى گیاهان و نماد خیر و برکت و شیرینی است. هرچندامروزه بعنوان حلوای خوشمزه و خوردنی بشمار می رود، ولی دراصل این کلمه به ماده اولیه آن جوانه سبز و تازه رسیده گندم اطلاق می شده است.
2 - آغاج برکتی (برکت درخت): آلما یا اییده (سیب یا سنجد)
سیب میوه ی سلامتی است و نماد و نشانه عشق ، مهرورزی ، دلدادگی و زایندگی است. درگذشته سیب را درخم هاى ویژه اى نگهدارى مى کردند و قبل از نوروز به همدیگر هدیه مى دادند.
سنجد، سمبل و نماد عشق و دلباختگى است و از مقدمات اصلى تولد و زایندگى می باشد. عده اى عقیده دارند که بوى برگ و شکوفه درخت سنجد محرک عشق است! وقتی میوه آن بارور می شود و عطر آن در فضا می پیچد تحریک کننده قوای احساسی انسان است.
3 - گؤی برکتی (برکت آسمان): قورآن یا آینا (قرآن یا آینه)
قرآن، نماد دین باوری و خداجویی است. آینه نمادی ازخلقت و صداقت و یکرنگی و به خویشتن نگریستن و به درون نظاره کردن است. . شمع ، نماد نور و روشنایی و دانایی است.
4 - گؤیرمک برکتی (برکت سرسبزی و رشد): گؤیرمک (سبزی)
سبزی نماد طراوت، خرمی ، سرسبزی ، نو زیستی ، نوزایی ، باروری ، سادگی و ایثار، خیر و برکت و تجدیدحیات و نشانۀ شادابى زندگى بشر و نشانگر پیوند او با طبیعت است.
5 - آل – وئر برکتی (برکت خرید و فروش): سیککه (سکه)
سکه، نشان ثروت و دارندگى است. سکه به نیت برکت و درآمد زیاد و بی نیازی و توفیق خدمت و هر آنچه به پیشرفت تمدن کمک کند می باشد.
6 - حیئوان برکتی (برکت حیوان): یومورتا (تخم مرغ)
تخم مرغ ، نماد آفرینش و زایش است. تخم مرغ رنگ شده نشان از باروری دارد.
7 - سو برکتی (برکت آب): سو و بالیق (آب و ماهی)
سو(آب)، مایع حیاتی و نشانه بی رنگی است. بعنوان رمز و بقای زندگی و روشنى دل انسانها بشمار می رود و زندگی انسان بدون وجود آن امکان پذیر نیست و در گذشته های دور درمیان ترکان تا حد پرستش مورد احترام قرار گرفته است. ماهی نشان و نماد تازگى ، شادابى و تکاپو و سرزندگی، حرکت و پویایی است. انتخاب ماهی قرمز هم درتفکر اسطوره ای ترکان، معنای مبارکی (قوتلولوق) نیز داشته است.
منبع:--http://www.kashkoul.blogfa.com--
به یاد داشته باش:
من نباید چیزى باشم که تو میخواهى، من خودم را از خودم ساختهام.
منى که من از خود ساختهام، آمال من است.
تویى که تو از من میسازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسانها کیفیت زندگى را تعیین میکند، نه آرزوهایشان.
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى.
و تو هم میتوانى انتخاب کنى که مرا میخواهى یا نه.
ولى نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى.
میتوانى دوستم داشته باشى، همین گونه که هستم و من هم.تو را
میتوانى از من متنفر باشى بىهیچ دلیلى و من هم.از تو
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسانهاست، پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمیتوانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمیصادر کنی و من هم.نمی توانم
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا میکنند و میستایند.
حسودان از من متنفرند، ولى باز میستایند.
دشمنانم کمر به نابودیم بستهاند و همچنان میستایندم.
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت، نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى.
من قابل ستایشم و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد.
به خاطر بیاورى که اشخاصی را که هر روز میبینى و با آنها مراوده داری
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان با نقابى متفاوت اما همگى جایزالخطا.
نامت را انسانى باهوش بگذار ، اگر انسانها را از پشت نقابهاى متفاوتشان شناختى و یادت باشد که اینها رموز بهتر زیستن هستند.
مهاتما گاندی
تولد: سوم ذیحجه سال 362 ه .ق در بیرون خوارزم
فوت : جمعه دوم رجب 442 هجری
فقیه ابوالحسن علی گوید : (( آنگاه که نفس در سینه او به شماره افتاده بود بر بالین وی حاضر آمدم. در آن حال پرسید : حساب جدات فاسده را که وقتی مرا گفتی - بازگوی که چگونه بود؟ گفتم اکنون چه جای این سوال است؟ گفت ای مرد کدام یک از این دو بهتر؟ این مساله را بدانم و بمیرم یا نادانسته و جاهل در گذرم؟ و من آن مساله بازگفتم - فرا گرفت و از نزد وی بازگشتم و هنوز قسمتی از راه را نپیموده بودم که شیون از خانه او برخاست.))
زندگینامه
ابوریحان محمدبن احمد بیرونی در ذیحجه سال 362 هجری قمری در بیرون خوارزم زاده شد. سالهای اول زندگی را ...
مقدمه
ارشمیدس دانشمند و ریاضیدان یونانی در سال 212 قبل از میلاد در شهر سیراکوز یونان چشم به جهان گشود و در جوانی برای آموختن دانش به اسکندریه رفت. بیشتر دوران زندگیش را در زادگاهش گذرانید و با فرمانروای این شهر دوستی نزدیک داشت. در اینجا سخن از معروفترین استحمامی است که یک انسان در تاریخ بشریت انجام داده است. در داستانها چنین آمده است که بیش از 2000 سال پیش در شهر سیراکوز پایتخت ایالت یونانی سیسیل آن زمان ارشمیدس مکانیک دان و ریاضیدان و مشاور دربار پادشاه یمرون یکی از معروفترین کشفهای خود را در خزینه حمام انجام داد.
کشفی در حمام
روزی که او در حمامی عمومی به داخل خزینه پا نهاد و در آن نشست و حین این کار بالا آمدن آب خزینه را مشاهده کرده ، ناگهان فکری به مغزش خطور کرد. او بلافاصله لنگی را به دور خود پیچید و با این شکل و شمایل به سمت خانه روان شد و مرتب فریاد میزد یافتم، یافتم. او چه چیزی را یافته بود؟ پادشاه به او مأموریت داده بود راز جواهر ساز خیانتکار دربار را ...
به پسرم درس بدهید
او باید بداند که همه مردم عادل و همه آن ها صادق نیستند ، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد ، انسان صدیقی هم وجود دارد . به او بگویید ، به ازای هر سیاستمدار خودخواه ، رهبر جوانمردی هم یافت می شود . به او بیاموزید ، که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست . می دانم که وقت می گیرد ، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش ، یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد . به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد . از پیروز شدن لذت ببرد . او رااز غبطه خوردن برحذر دارید . به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید .
اگر می توانید ، به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید . به او بگویید تعمق کند ، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود . به گل های درون باغچه و زنبورها که در هوا پرواز می کنند ، دقیق شود.
به پسرم بیاموزیدکه درمدرسه بهتر این است که مردود شوداما باتقلب به قبولی نرسد . به پسرم یاد بدهید با ملایم ها ، ملایم و با گردن کش ها ، گردن کش باشد . به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند .
به پسرم یاد بدهید که همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند.
ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید . اگر می توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند . به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد .
به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند ، اما قیمت گذاری برای دل بی معناست.
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد .
در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید ة اما از او یک نازپرورده نسازید . بگذارید که او شجاع باشد ، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد توقع زیادی است اما ببینید که چه می توانید بکنید ، پسرم کودک کم سال بسیار خوبی است.